این وبلاگ به هیچ عنوان اپ نخواهد شد!!!!!!!!!!!!!!!
ادرس وب دیگر:www.hanieh4444.blogfa.com
تاريخ : پنج شنبه 15 اسفند 1398 | 19:43 | نویسنده : هانیه |
سلام اسمم هانیه اس این اولین وبلاگمه یه چنتا قوانینی هم تهیه کردم
1- هرگونه توهین به من و تیم محبوبم استقلال ممنوع می باشد
2-انتقاد محترمانه را پذیرا میباشیم
3-اگه اومدین و نظر نذاشتین ایشالله نتتون قطع شه!!!! نشه هم خودم قطعش میکنم
4-نظرات تون رو همینجا جواب میدم
5-نظر خصوصی=عمومی
7-بهتون خوشبگذره
تاريخ : یک شنبه 24 آذر 1398 | 19:11 | نویسنده : هانیه |
دقت کردین دروازه تیم ملی شده کارونسرا؟؟؟
یکی وامیستا 2تامیخوره(اونم چه گلایی!) میره بازنفربعد!...
کجایی سید که یادت بخیر....
خیلی زود فهمیدند اشتباه کردند!:
* پیش از شروع بازی دانیال داوری که امروز برای اولین بار در ورزشگاه آزادی در درون دروازه تیم ملی حضور دارد بارها با تشویق ممتد هواداران حاضر در ورزشگاه روبهرو شد.
* با به ثمر رسیدن گل دوم گینه برخی تماشاگران به تشویق
مهـــــ♡♡ـــدی رحمتی پرداختند
ایم تیترسایتا:
گل قوچان نژاد حریف شاهکار دنیل نشد+فیلم
ازاین سوتیا جام جهانی نده صلوات...
تاريخ : پنج شنبه 15 اسفند 1392 | 7:15 | نویسنده : هانیه |
مرسی از رها جووووووووووووووووووووونم
تاريخ : چهار شنبه 14 اسفند 1392 | 15:40 | نویسنده : هانیه |
ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩﻥﺗﻮﺳﺖ،ﺑﺮﺧﯿـﺰ ﺗﺎ ﺑِـﮕــﺮﯾﻨﺪ
تاريخ : یک شنبه 11 اسفند 1392 | 19:43 | نویسنده : هانیه |

بازیکن تیم فوتبال ملوان انزلی در مورد عکس منتشر شده از مهدی رحمتی که باعث محکومیت او به پرداخت 6 میلیون تومان شده است، اظهار داشت: چرا دروغ بگویم؟ من نشنیدم که طرفداران به رحمتی فحاشی کنند اما در طول بازی میشنیدم که به او میگفتند «رحمتی لاییخور» البته درباره عکسهایی که از رحمتی منتشر شده باید حرف بزنم.
وی ادامه داد: عکسی که در فضای مجازی منتشر شده برای آخر بازی است و او داشت من را صدا میزد که به سمتش بروم و حتی دیدید که دستکش در دستهای او نیست. او به من میگفت بیا اینجا و میخواست حرفی به من بگوید اما درباره صحنههای دیگر نمیدانم که رحمتی تماشاگران ما را تحریک کرده یا نه. فشنگچی افزود: البته من گلهای هم از بازیکنان استقلال دارم چرا که بعد از بازی خیلی زود به رختکن رفتم و حتی وقتی داور میخواست به رسم بازی جوانمردانه بازیکنان دو تیم با یکدیگر دست بدهند فقط رحمتی بود که با بازیکنان ما دست داد و به بچهها برد را تبریک گفت. فکر میکنم اگر او مشکلی با هواداران ما داشت زودتر از همه به رختکن میرفت اما امیدوارم در دقایق دیگری از بازی اتفاقی در این باره نیفتاده باشد.
آهای اونایی که به مهدی تحمت زدین:
چوب خدا صدا نداره یه روزی بدجور میخورین!!!!!!!!!!!!!!!!
تاريخ : یک شنبه 11 اسفند 1392 | 19:32 | نویسنده : هانیه |
تاريخ : چهار شنبه 7 اسفند 1392 | 20:3 | نویسنده : هانیه |

خدا همراه توست کاپیتان خوبی هاااااااااااا
متاسفم برای همه ی استقلالیا و پرسپولیسا


این چه حرفهای رکیکی هست که به مهدی وبقیه گفتین آخه ؟؟؟
انصاف وخجالتم خوب چیزیه
در روزی خوب بازی کردیم ..باختیم
مرگ بر بی عدالتی فوتباااااال!!
مرگ بر پرچم خط نگه دارررررررر
تاريخ : چهار شنبه 7 اسفند 1392 | 16:5 | نویسنده : هانیه |
با خواهرت شوخی کن،دستش بنداز، بغلش کن،
برو پشت در قایم شو و بترسون داداشتو،محکم بزن به شونش،هواشو داشته باش
مامانتو قلقلک بده تا از خنده نتونه حرف بزنه،کاری کن پیش دوستاش پُزتو بده،کیف کنه از
داشتنت،
چایی باباتو بده دستش،بگو برات از تجربه هاش بگه،بشین پای حرفش،
دوستت،اگه تنهاس،اگه غم داره تو دلش، اگه میبینی زل زده ب مونیتورش و هر از گاهی
میخنده،از اون تلخاش،
تو هواشو داشته باش، تو تنهاش نذار...
باور کن،
روزی هزار بار میمیره،
کسی که فک میکنه برا کسی مهم نیس..
تاريخ : دو شنبه 5 اسفند 1392 | 15:49 | نویسنده : هانیه |



سوال دارم
سوالهای بی جواب که عین خوره افتاده به جانم ....
می خواهم بپرسم از مردی که فک می کند مرد است .مرد بودن به ریش وهیکل داشتن نیست
آقای احمدی .روزی که مهدی رفت همه گفتند پشت کرد به کشور و رفت ..
همه گفتند بی احساس است
همه گفتند نامرد است
اما یه نفر دستش را نگرفت تا بلندش کند .یک نفر حق را به او نداد . یک نفر نگفت چیست
دردت ؟؟همه گفتند بگذار برود کسی که ضربه میخورد اوست.
آری شاید عقاب برگردد .ولی سوال از شما؟؟ با چه رویی میخواهید مقابل سید بایستید
با چه رویی به چشمان معصومش نگاه خواهی کرد؟؟؟؟؟؟؟
چرا الان احمدی ناراحت است از برگشت عقاب؟؟ چرا به پسرک مثلا ایرانی - آلمانی طعنه میزند ؟؟
بگو ..بگو... تو که رفیق بودی با تمام کسانی که اخم کردند به نفس من .با کسانی که هر وقت
ناراحت بودند به جان مهدی غر زدند .
جواب بده .... اگر مردی ( که نیستی ) بگو بگو از تمام روزهایی که جای مهدی را گرفتی به گمان
اینکه عقابی.. اما شغال هم نبودی
به جای اینکه جای دیگران را بگیری دنبال جا برای خودت باش این دنیا به اندازه ی همه ما جا دارد
این حرفم برای تو نیست رحمان .برای همه ی کسانی است که نیش زدند ورفتند
بزرگت که کیروش بود .کوچکت که سوشا بود
در آخر میخواهم به دانیال بگویم : گفته بودی دوس ندارم مهدی را بشناسم . میگویم : به نفعت
است نشناسی چون گرفتار مرام ومعرفتش میشوی ...
انصاف هم خوب چیزیست ..
این جواب تمام زحمات مردی نبود که با رباط پاره برای کشورش بازی کرد . برای مردی که با درد
بازی کرد ورفیق نیمه راه نشد برای مردی که...................
بگذار نگویم
واینکه شکستن دل تاوان سختی دارد ... منتظر صدای چوب خدا باشید..
والسلام
ب
تاريخ : سه شنبه 29 بهمن 1392 | 18:7 | نویسنده : هانیه |
یه وقتایی لازمه ازگوشیمون بشنویم
"مشترک مورد نظر آدم نمیباشد لطفا
قطع کنید!!! "
تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392 | 17:37 | نویسنده : هانیه |
عاشق این تیمم تا ابد...................
12 پله صعــــــــــــــــــــــود....
استقلال 55 جهـــــــــــــان
تنها ایرانی حاضر در جمع 10 تیم برتر آسیـــــــــــــا
تاريخ : یک شنبه 20 بهمن 1392 | 11:16 | نویسنده : هانیه |
مسیرهای راه پیمایی یوم الله بیست و دو بهمن :
مسیر شماره 1 : تهران _ اتوبان کرج _ جاده چالوس _ کنار دریا
مسیر شماره 2 : تهران _ آبعلی _ جاده هراز _ کنار دریا
مسیر شماره 3 : تهران _ جاده دیزین _ پیست دیزین
مسیر شماره 4 : خانه ی یار
مسیر شماره 5 : رخت خواب، آشپزخانه، فیس بوک
تاريخ : پنج شنبه 17 بهمن 1392 | 12:39 | نویسنده : هانیه |
تاريخ : پنج شنبه 17 بهمن 1392 | 12:34 | نویسنده : هانیه |
ستایش خودش کم بود، 2ـشم رفت رو آنتن.
الان برای سری جدیدش پیش بینی میشه این اتفاقات بیفته:
یکی از بچه هاش میره زیر تریلی و صاف میشه به خیابون. بعد اون یکی بچه اش رو دزدها گروگان میگیرن، و جسد بچه درحالیکه با گلوله آبکش شده پیدا میشه. ستایش بعد از این حادثه دیوونه میشه و کارش به تیمارستان می کشه. ولی چون میخواسته به سبک فیلم های هندی با حداقل امکانات از تیمارستان فرار کنه، موقع فرار از بالای دیوار تیمارستان میفته و جفت پاهاش قلم میشه. خلاصه به همین روش با پاهای افلیج به زندگی ادامه میده تا چهل و هفت سالگی. بعد اون موقع به علت نحسی و بدشگونی ستایش، یه شهابسنگ به سمت زمین تغییر مسیر میده و میاد تا نسل بشر رو از صفحه ی عالم محو کنه.
صحنه ی پایانی هم ستایش رو نشون میده توی تیمارستان که داره دعا می کنه و میگه: "خداجون! من نمی خوام بمیرم..." و همزمان ابرهای گدازه ای ناشی از برخورد شهابسنگ، در پس زمینه داره میره بالا و مردم جیغ می کشن و مثل یه گله حیوون رم کرده فرار می کنن.
بعد از تموم شدن تیتراژ آخرین قسمتش هم پدرشوهرش رو نشون میدن که با تأسف سر تکون میده و میگه: "دیدین بالاخره افتاد؟"
تاريخ : پنج شنبه 17 بهمن 1392 | 12:34 | نویسنده : هانیه |
تاريخ : پنج شنبه 17 بهمن 1392 | 12:30 | نویسنده : هانیه |
مو رد داشتیم :
.
.
.
.
.
.
تازهه مو greenهم داشتیم مو blue هم داریم ...
تاريخ : پنج شنبه 17 بهمن 1392 | 12:30 | نویسنده : هانیه |
هَـپــــی ولنتــایــن و درررررد...
هَـپـــــی ولنتـــایـن و کـــــــوفـت....
هنــوووز ولنتــایـن نیـومـــــــده...
خـودشـون دوس دختر دارن..
فک میکنـن مــا هــم از اون خــونــواده هــاشیــم
ب مـن خواستیـن تبــریک بگیــن 22 بهمنـــی ،
مبعثـــی،تولد امامـی،هفته دفاع مقـدســی،آزادی خرمشهــــری.......
بـی تربیتــــاااای عامـــل استکبــار
تاريخ : پنج شنبه 17 بهمن 1392 | 12:21 | نویسنده : هانیه |
شرمنده من امکان اپ کردم نداشتم
ولی.......................
بعدا بعد تولد سیدامون مبارک
یه کف مرتب به افتخارشون
وحالا کیک های تولد این دو بزرگوار
و بعد هم کادوها............. اینا کادو های منن امیدوارم بین این دوتا دعوا نشه سر کادو ها..... . . هآ چیه منتظر بزن بکوبید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نخیر از این خبرا نیست مثلا تولد سیداست ها استغفر الله............. کادوتو بده برو پی کارت آقا جان
تاريخ : پنج شنبه 17 بهمن 1392 | 10:5 | نویسنده : هانیه |
موافقا بکوبن لایکووووووووووووووووووو
تاريخ : جمعه 4 بهمن 1392 | 9:38 | نویسنده : هانیه |